سیر تاریخى تکامل اندیشهها در پزشکى

گروه علم: این کتاب در مورد پیشگامان تأثیرگذار در حرفه پزشکى و کوششهاى آنان براى شناخت بیمارىها و یافتن روشهایى براى درمان آنهاست. کسانى که با پژوهشهایشان مسیر پزشکى را تغییر دادند و تأثیرى ماندگار بر تاریخ پزشکى گذاشتند.
در این کتاب مىبینیم که چگونه انسان گام به گام به روش آزمون و خطا بر معرفت خویش مىافزاید و سطر به سطر از کتاب طبیعت رازگشایى مىکند. مىبینیم که هر آزمایشى، آزمایش دیگرى را به دنبال دارد تا یک فرضیه را تأیید یا رد کند. بهتدریج حقیقت علمى آشکار مىشود و پزشکان آن را مىپذیرند و به اجماع مىرسند.
مىبینیم که چگونه تأثیرگذاران اولیه پزشکى مانند بقراط، جالینوس، رازى و ابنسینا طولانىترین تأثیر را در پزشکى داشتهاند و مىبینیم چگونه نظریهها و روشهاى آنان بهتدریج اصلاح شده، تغییر یافته یا رد شده است. به طورى که اگر آنها به پزشکى امروزین نظر کنند و ببینند کوششى را که آنها آغاز کردند چه تغییر عظیمى یافته است، انگشت حیرت به دندان مىگیرند، شاید هم به پاس این موفقیت بزرگ لبخند بزنند. اما این موضوع بههیچوجه از قدر و ارزش آنها نمىکاهد. ما باید سپاسگزار آنان باشیم. هر پیشگام بر شانه پیشگام دیگر گام گذاشته و بالا رفته است تا بناى عظیم پزشکى نوین را بسازد؛ چه نظریات و روشهاى درمانى و دارویى او را قبول داشته باشد، چه اصلاح کرده باشد و چه رد کرده باشد. بدون درک و فهم دانش پزشکان پیشین، پزشکى به پیش نمىرفت.
مىبینیم که پزشکان اولیهاى همچون بقراط، جالینوس، رازى و ابنسینا چگونه با شمع کوچکى که در تاریکى برافروخته بودند، در تاریکى جهل راه مىپیمودند و چگونه پزشکان بعدى با شمعهاى دیگرى که خود برافروخته بودند، راه را روشنتر و نمایانتر کردند؛ به طورى که با افزایش این شمعها در قرون متوالى، اکنون ما در مسیرى کاملا روشن گام برمىداریم.
در این کتاب مىخوانیم که چگونه وسالیوس پس از تشریح تعداد زیادى انسان و دریافتن اینکه کالبدشناسى جالینوس و ابنسینا اشتباه است، چون از بدن جانوران استفاده شده است و نه انسان، به اهمیت مشاهده و آزمایش در پزشکى مىرسد و نقل قول کورکورانه گفته بزرگان پزشکى گذشته را به کنارى مىنهد. اما این نقد نظریهها و روشهاى درمانى پزشکان گذشته و پذیرش نظریههاى جدید به آسانى به دست نیامد. بسیارى از این پیشگامان در ابتدا مسخره شدند و مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. مارچلو مالپیگى به خاطر پژوهشهایش بر روى بافتهاى گیاهان و جانوران با مخالفت روبهرو شد، خانهاش سوزانده شد و ابزارها و میکروسکپش خرد شد و مقالات، کتابها و دستنوشتههایش نابود شد. حتى در آغاز قرن بیستم در کشور آمریکا کسانى مانند مارگارت سنگر، پیشگام بهداشت مادر و نوزاد و تنظیم خانواده، به خاطر توزیع بروشورهایى که تنظیم خانواده و محدودیت تعداد فرزندان را تبلیغ مىکرد، بازداشت شد و پس از ایجاد اولین کلینیک پیشگیرى از باردارى به زندان افتاد. همه اینها به خاطر سنتگرایانى بود که به اندیشههاى گذشتگان در زمینه پزشکى اهمیت مىدادند و کلام آنها را آخرین سند مىدانستند، درحالىکه پزشکى بر مبناى مشاهده و آزمایش و تجربه علمى پیش مىرود نه قول و گفتار و نوشتههاى بزرگان پیشین.
در این کتاب مىخوانیم پزشکان در قرون گذشته چه عمر کوتاهى داشتند و در اثر ابتلا به بیمارىهاى سادهاى فوت مىکردند که اکنون همه این بیمارىها درمانپذیرند. به خاطر کوششهاى مداوم همه آنها بود که در طى قرون اخیر میانگین متوسط عمر نهتنها پزشکان، بلکه کل جوامع انسانى افزایش یافته است. توجه داشته باشیم که ابنسینا فقط ۵٧ سال عمر کرد و احتمالا بر اثر سرطان روده یا زخم روده درگذشت که به سادگى قابل درمان بود. رنه تئوفیل هیاسینت لاینک، مخترع گوشى پزشکى در ۴۵سالگى بر اثر بیمارى سل، همان بیمارى که سعى در شناختن آن داشت، درگذشت. جان اسنو، پدر همهگیرشناسى، در ۴۵سالگى درگذشت. حتى در آغاز قرن بیستم پزشکى کسى مانند والتر رید بر اثر جراحى سادهاى مانند برداشتن آپاندیس در 51سالگى جان خویش را از دست داد.
در سیر تاریخ پزشکى موانع زیادى براى آموزش زنان در حرفه پزشکى وجود داشت و زنان را لایق این شغل مردانه نمىدانستند و از آموختن پزشکى منع مىشدند و در مدارس و دانشکدههاى پزشکى پذیرفته نمىشدند؛ زیرا معتقد بودند که آنها به اندازه مردان استعداد کافى ندارند. حتى تا دهههاى اول قرن بیستم میلادى بسیارى از دانشگاههاى آمریکا مانند دانشگاه هاروارد زنان را براى تحصیل پزشکى نمىپذیرفتند. آنها مىبایست بهطور خصوصى پیش پزشکان دلسوز آموزشهاى اولیه را میدیدند و آنهایى که بهطور تصادفى و از بخت خوش در دانشکدهاى که همه مرد بودند پذیرفته مىشدند، مانند الیزابت بلاکول پزشک آمریکایى، مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار مىگرفتند. با این حال او در بین همه آن مردان، شاگرد اول کلاس خود شد و مجبور شدند در کارهاى پزشکى با او مشورت کنند. اولین زنى که توانست به تحصیل پزشکى بپردازد یا اولین زنى که به جراحى پرداخت، نامشان در تاریخ ثبت شد؛ چون آنها سنت گذشتگان را شکستند و راه را براى زنان آینده هموار کردند. با شکستن این سنت قدیمى بود که اکنون زنان را در میان برندگان جوایز نوبل پزشکى هم مىبینیم.
کسانى مانند پاستور، کخ، لیستر، زملوایس و هنله کوشش بسیار کردند تا نشان دهند که عفونتها از موجودات ذرهبینى ریزى سرچشمه مىگیرند و سعى کردند با ضدعفونىکردن و جلوگیرى از آلودگىها بیماران را محافظت کنند. به جراحان توصیه مىکردند که با دستهاى آلوده و کثیف جراحى نکنند و به زخمها دست نزنند. کارى که امروزه براى ما بدیهى محسوب مىشود. درحالىکه بسیارى از پزشکان و جراحان زمان این نظریه را قبول نداشتند و با آن مخالفت مىکردند.
در برابر نظریات انقلابى درست و کوششهایى که براى کشف ساختمان بدن انسان و شناخت بیمارىها انجام مىشد، نظریاتى هم ابراز مىشد که بعدها رد شد. نظریه اخلاط اربعه و نظریه امزاج چهارگانه یونانیان و رومىها که به جهان اسلام هم وارد شد با کشف میکروبها و ویروسها به کلى رد شد. معلوم شد که بسیارى از بیمارىها بر اثر موجودات ذرهبینى ایجاد مىشود و نه برهمخوردن تنظیم اخلاط و مزاجها. ویلیام آسلر معروفترین پزشک اوایل قرن بیستم مىگفت که امکان ندارد بتوان شکم انسان را باز کرد؛ اما با ابداع داروهاى بیهوشى، ضد درد و ضد عفونت، نهتنها شکم انسان باز شد، بلکه تعویض و پیوند اندامهایى مانند قلب و کبد ممکن شد. همه این دستاوردها به آسانى به دست نیامد. دانشورزان با کار آهسته و پیوسته و با مشاهده دقیق و آزمایش فرضیهها و نظریهها و تکرار مجدد آنها بهتدریج علت بیمارىها را شناختند و روش درمان آنها را پیدا کردند. بهتدریج پزشکى از حالت حدس و گمان و روشهاى بیهوده و خطرناک به پزشکى مبتنى بر مدرک و شواهد تجربى تغییر یافت. به این ترتیب طب نوین از دل طب سنتى اروپا درآمد که بیش از آنکه بر پایه گفتهها، نظریهها و روشهاى درمانى پزشکان معروف گذشته باشد، بر مبناى مدارک و شواهد تجربى بود. پزشکان بهتدریج یاد گرفتند به جاى آموزش این نظریه پزشکان گذشته که مردان یک دنده کمتر از زنان دارند، با کالبدشکافى مردان و زنان و مقایسه دندههاى آنان عملا نشان دهند که این نظریه نادرست است.
نظرى به تاریخ پزشکى نشان مىدهد که هرچه جلوتر مىرویم شناخت انسان از بدن خویش و بهطور عام جهان زیستشناختى پیچیدهتر مىشود و واژگان بهکاررفته تخصصىتر مىشود. بهتدریج از سطح ظاهرى انسان و اندامها به عمق کالبدشناسى بدن مىرود، به سطح سلولى، ژنها، هورمونها و گیرندهها و سپس سطح ملکولى.
این کتاب سیر تاریخى تکامل اندیشهها در پزشکى را بازمىگوید. آنچه درباره پزشکى در این 2500 سال دانستهایم در مقایسه با آنچه در 2500 سال بعدى خواهیم دانست، اندک است. پس این کوشش همچنان ادامه خواهد یافت و راه درازى در پیش داریم. پزشکان آینده چه کار خواهند کرد؟ در مورد پیشرفت آینده پزشکى هیچ حدسى نمىتوانیم بزنیم، جز اینکه پر از شگفتى خواهد بود. اما با نگاهى به گذشته پزشکى مىتوانیم حدس بزنیم که دانش پزشکى آنها بسیار بیشتر، دقیقتر و بهتر از ما خواهد بود.
Authors: صاحبخبران - جدیدترین و آخرین اخبار ایران و جهان - علمی-فناوری